بیع زمانی یا تایم شر چیست؟
بیع زمانی یا تایم شر چیست؟
چکیده :
بیع زمانی یا تایم شر، که اولین بار در استفاده از رایانه ها مطرح شد، بعدها به روشی برای استفاده از اموال، مخصوصاً اموال غیرمنقول، تبدیل شد. تایم شر، امکان استفادة افراد متعدد را از مال واحد، در دوره های زمانی مشخص، فراهم میآورد و زمینة استفادة حداکثری از اموالی را که به طور مستمر مورد نیاز مصرف کنندة واحد نیستند، ایجاد میکند. تایم شر یک نهاد حقوقی جدید نیست، بلکه یک روش استفاده است که ممکن است در قالب بیع، اجاره یا هر عقد دیگری، متناسب با نهادهای پذیرفته شده در حقوق داخلی، مورد استفاده قرار گیرد.
بخش اول : تاریخچة تایم شر
1. تایم شر در صنعت رایانه
اصطلاح تایم شر، قبل از هرجای دیگری، در صنعت رایانه به کار برده شد. این واژه بدین معنا بود که تعداد زیادی از افراد میتوانند به بانک اطلاعاتی یک شرکت رایانه ای در قبال پرداخت هزینة مختصری دسترسی داشته باشند. این مفهوم در اوایل سال 1957 توسط باب بومر در مقالهای در مجلة کنترل اتوماتیک مطرح شد.
2. تایم شر در عالم حقوق:
الف:در حقوق خارج
امروزه هرگاه از تایم شر به طور مطلق یاد میشود بیش از هر چیز دیگر، ذهن متوجه استفاده از املاک و مستغلات، مخصوصاً در مناطق تفریحی میشود. شاید اهمیت محلهای مسکونی واقع در مناطق تفریحی سبب شده که اگر چه تایم شر در مصادیق مختلف مانند قایقها، بالگردها، کشتیهای اقیانوسپیما و اتوبوسهای مسافرتی جریان دارد، ولی بیش از همه، تایم شر در املاک به ذهن متبادر شود. ولی نباید از خاطر برد که استفاده از املاک برای وارد کردن مفهوم تایم شر به عالم حقوق نیز تأثیر زیادی در این مسئله داشته است.
کوههای آلپ در فرانسه همیشه میزبان تعداد زیادی از طرفداران ورزش اسکی بود که برای گذراندن تعطیلات خود به آنجا میآمدند. در اوایل دهة شصت، کم کم جمعیت کسانی که میخواستند از آن مناطق استفاده کنند رو به فزونی گذاشت …….اینگونه بود که به علت شباهتی که این روش با تایم شر در رایانه داشت، برای اولین بار، مفهوم تایم شر به عالم املاک و به دنبال آن عالم حقوق راه پیدا کرد. و پل دومیر10 با تأسیس شرکت انجمن بزرگ شغلی مارسی اولین شرکت تایم شر برای فعالیت در مناطق تفریحی اسکی در کوههای آلپ فرانسه را بنیان نهاد. او در تبلیغات خود از این شعار استفاده میکرد که «اتاق اجاره نکنید، به جای آن هتل بخرید که ارزانتر است». در تاریخ دقیق این رویداد اختلاف وجود دارد.
ب:مبدا پیدایش تایم شر در در حقوق ایران
1 ـ مسئله «تایم شر» به طور مشخص از زمانی در ایران مطرح شد که شرکتی به نام «شرکت مجتمعهای توریستی و رفاهی آبادگران ایران» اقدام به فروش هفتگی آپارتمانها و ویلاهای توریستی واقع در ساحل جزیره کیش نمود. این شرکت در آگهیها و برگههای تبلیغاتی خود از عنوان «تایم شر»، «مالکیت زمانی» و «بیع زمانی» استفاده نمود.
به هر تقدیر، شرکت آبادگران ایران اگرچه در تبلیغات خود از عناوین بیع زمانی و مالکیت زمانی استفاده نموده اما به دلیل اینکه چنین عناوینی جایگاه قانونی در حقوق ایران ندارد، قراردادهای خود را به صورت «بیع مشاع مشروط» تنظیم نموده است و لذا خود شرکت نیز مبایعهنامه راجع به انتقال ویلاها را نوعی بیع زمانی نمیداند.
2 ـ تردید و ابهام در مشروعیت عناوین فوق و نیز احساس خلأ قانونی
3 ـ درخواست نظریه مشورتی از فضلای حوزه علمیه پس از طرح موضوع در مرکز تحقیقات قوه قضائیه،
4 ـ محققین مرکز، همچنین سؤال فوق را از اداره حقوقی قوهقضائیه استعلام نمودند و اداره مزبور، در پاسخ استعلام چنین مرقوم داشته است:
«عقد بیع با فرض مندرج در استعلام، قابل تحقق نیست به عبارت دیگر بیع یک ملک برای مثلاً یک فصل سال با قوانین موجود مطابقت ندارد، زیرا وقتی ششدانگ ملکی را میفروشد، آن ملک از ملکیت او خارج و داخل در ملکیت مشتری میگردد و این امر محدودیت زمانی ندارد یعنی برای همیشه است، ولی در بعضی از کشورهای اروپایی، این قبیل معاملات تجویز شده است و اگر مصلحت باشد که در ایران هم آن روش اعمال شود نیاز به تصویب قانونی خاص دارد».
-5هتل نارنجستان در شمال
بخش دوم : تعریف تایم شر
در لغت :به مفهوم مشارکت یا سهم زمانی است؛
در اصطلاح حقوقی :استحقاق استفاده چندین مالک از شیء واحد به صورت زمانبندی شده برای مدت معین در هر سال را گویند.
برای تایم شر تعاریف زیادی ارائه شده که همة آنها بیان کنندة یک مطلب هستند و تفاوت زیادی با هم ندارند:
تایم شر دربردارندة مالکیتی است که از خرید دورة مشخصی از زمان یا درصد مشخصی از استفادة (یک محل اقامتی) در یک خانه یا منطقة تفریحی حاصل میشود. 13
مرکز تحقیقات فقهی قوهقضائیه (گروه تحقیقات حقوق خصوصی):
· اصطلاح بیع زمانی به نوعی خاص از انتقال مالکیت اطلاق میشود که طبق آن مالکان حق استفاده از ملک را به صورت زمانبندی شده پیدا میکنند
· تایم شر واژهای است که برای بیان یک حق و مالکیت مشترک در یک مال، در منطقة تفریحی (مثلاً یک مجتمع) که متعلق به دیگران نیز هست، استفاده میشود. هر مالک مقدار مشخصی از زمان را مالک است و یک واحد از آن مجتمع را، براساس مقررات، برای تعداد مشخصی سال، استفاده میکند.
· تایم شر یک حق است، به صورت مشاعی با دیگران، برای سکونت در یک واحد از یک مجتمع، برای یک دورة زمانی (که معمولاً یک هفته است)، براساس یک برنامة مدون و برای تعداد سالهای مشخص. تایم شر میتواند در یک ساختمان، آپارتمان یا قایق باشد.16
به طور کلی باید گفت در تایم شر حقی برای خریدار تایم شر در استفاده از مال موضوع تایم شر ـ که معمولاً (و در تعاریف فوق خصوصاً) یک ملک است ـ ایجاد میگردد اما این حق موقت است. یعنی در محدودة زمانی مشخص، قابل اعمال است که در نتیجه، از یک مال، تعداد افراد زیادی میتوانند استفاده کنند. حال این حق میتواند حق مالکیت باشد، مثلاً 52 نفر صاحب خانهای باشند و توافق کنند که هر یک بتواند برای یک هفتة مشخص از آن خانه استفاده کند یا این حق ناشی از مالکیت منافع یا اجاره باشد
بخش سوم : انواع تایم شر بر اساس حق ایجاد
در مورد انواع تایم شر، تقسیمهای مختلفی صورت گرفته که میتوان مبنای همگی آنها را، حق ایجاد شده برای خریدار در استفاده از مال موضوع تایم شر دانست.
الف : تایم شر مالکیتی
: در این نوع از تایم شر، فرد، مالک یک
هفتهای (یا دورة
زمانی مشخص دیگری از) یک واحد مسکونی است. در واقع در این نوع از تایم شر، فرد یکی
از مالکین متعدد واحد مسکونی است که این مالکیت، با توجه به سهم هر مالک، براساس
زمان بین آنها تقسیم شده است.30 لذا مالک، تا آخر
عمر، حق استفاده از واحد مسکونی را دارد و پس از مرگ او، این واحد به ورثه خواهد
رسید. همچنین او میتواند به هر طریق که میخواهد از ملک خود استفاده کند یا آن را
به دیگران انتقال دهد. البته اختیارات مالک در تایم شر هیچگاه کامل نیست و در
واقع او مانند خریدار آپارتمان، با برخی محدودیتهای قانونی و قراردادی، در
استفاده از واحد خود، برخوردار است. در آمریکا حتماً باید برای این نوع تایم شر
سند صادر شود.
ب : تایم شر اجارهای: 31 در این نوع تایم شر، همانند تایم شر اول، شما حق استفاده از یک واحد مسکونی را به دست میآورید؛ ولی این حق به تعداد معدودی سال که میتواند شش، دوازده، چهل یا نود و نه باشد، محدود میشود. در واقع، محدود بودن حق استفاده ایجاب میکند که این حق از طریق حق اجاره ایجاد شود و پس از پایان مدت، مشتری هیچ حقی نسبت به موضوع قرارداد نخواهد داشت.
اگر هفتههای تایم شر در طول سال ثابت باشند،32 باید آن را تحت عقد اجاره بیاورید اما اگر هفتهها متغیر باشند شاید بهتر باشد آن را تحت حق انتفاع قرار دهیم.
در جایی که اجاره برای مدت طولانی صورت میگیرد و از 60 تا 99 سال به طول میانجامد، معمولاً برای تایم شر سند صادر میشود 34 لذا این قسم از تایم شر اجارهای نیز سنددار 35 محسوب میشود.
ج : تایم شر براساس حق انتفاع: 36در این نوع تایم شر، برای خریدار تایم شر هیچ حق مالکیتی نسبت به مکان خاصی ایجاد نمیشود، همچنین او مالک منافع هم نیست و لذا عقد اجاره هم موضوعیت ندارد. این نوع تایم شر همانند اجاره است و شاید اجاره را نیز بتوان نوعی حق استفاده دانست، ولی قواعد خاص اجاره بر آن بار نمیشود بلکه بیشتر تابع توافق طرفین است. لذا میتواند زمان با استفاده از روش رزرو تعیین شود،37 اختصاص به یک واحد مسکونی خاص نداشته باشد و مواردی مانند آن.
د: تایم شر براساس عضویت در باشگاه 38یا طرحهای مبتنی بر سیستم اماکن39 :در این نوع تایم شر، یک باشگاه تایم شر وجود دارد؛ یعنی یک مجموعة تفریحی که افراد مختلف میتوانند عضو آن شوند یعنی حق استفاده از تسهیلات آن مجموعه را پیدا کنند. بنابراین هیچ حقی مانند مالکیت عین یا مالکیت منفعت یا حق استفاده از یک واحد خاص برای فرد ایجاد نمیشود، بلکه او به عضویت باشگاهی در میآید که براساس پرداخت حق عضویت و سایر مواردی که معمولاً به صورت قراردادی تعیین میشود، حق استفاده از امکانات و تسهیلات آن باشگاه را، معمولاً براساس سیستم رزرو، پیدا میکند.
این نوع از تایم شر جدیدترین نوع تایم شر و حاصل تلاش صاحبان صنعت تایم شر برای بیشتر انعطافپذیر کردن تایم شر است.
بخش چهارم : مزایا و معایب تایم شر
مزایای تایم شر:
1- فراهم بودن تمامی تسهیلات و امکانات لازم و فضای مناسب برای کسی که قصد استفاده از تعطیلات خود را دارد.
2- قیمت تمام شده آن برای خریدار، کمتر از سایر اقامتگاههاست.
3- داشتن سود اقتصادی
4- آماده بودن دائمی محل اقامت آماده مجهز به بهترین امکانات ممکن
معایب تایم شر:
1-پرداخت هزینه های جاری سالیانه چه از حق خود استفاده کنید چه استفاده نکنید.
2-پای بند کردن خود به یک منطقه .
بیع زمانی یا انتقال مالکیت زمانبندی شده از دیدگاه فقهی:
به گفته برخی از آگاهان، از پیدایش «timeshare» بیش از چند دهه نمیگذرد و به همین جهت ـ تا جایی که کاوش شده ـ نامی از آن در کتابهای حقوقی فارسی برده نشده است. محدودیت منابع مطالعاتی در این زمینه بر مشکل افزوده است و لذا به رغم مشورت با اساتید دانشگاه و مراجعه به منابع در دسترس ـ اعم از فارسی، عربی و انگلیسی ـ هنوز ماهیت و احکام تایم شر، تا حدود زیادی برای ما ناشناخته است اما آنچه مسلم است این است که ماهیت تایم شر از دو صورت زیر خارج نیست:
1 ـ فرض اول این است که «تایم شر» در حقیقت، عبارت دیگری از مهایات در فقه است یعنی چند مالک که به صورت مشاع در ملکی شراکت دارند به دلیل آنکه نمیتوانند به طور همزمان از آن ملک استفاده کنند، منافع ملک را به صورت زمانبندی شده بین خود تقسیم میکنند. بنابراین در این صورت، مالکیت مالکین به صورت مشاع بوده تنها حق انتفاع از ملک، به صورت زمانبندی شده تقسیم شده است.
آنچه در مهايات اتفاق ميافتد «تقسيم منافع بر
اساس واحد زمان است.
به
نظر ميرسد كه قاعده مهايات با قرارداد تايمشرينگ تفاوتهايي اساسي و ماهوي دارد.
1ـ در مهايات توافق يا قرارداد
ميان شركاء است ولي در تايمشرينگ ميان خريدار و فروشنده به وجود ميآيد.
2-در مهايات مال مورد نظر مشاع است
يعني در آن واحد و يا در زمان واحد هر شريك در ذرات آن مال شريك و مالك است، حال
آنكه در قرارداد تايمشرينگ شخصي كه مثلا آپارتماني را خريداري مينمايد در مدت
مقرر يا تعيين شده در قرارداد شريك ديگري ندارد و او مالك ششدانگ آپارتمان است و
مال موصوف مشاع نيست.
3 ـ در مهايات جوهر اساسي «تقسيم
منافع» است بر اساس واحد زمان و بر اساس توافق شركاء. در قرارداد تايمشرينگ «عقد
بيع» واقع ميشود، ميان خريدار و فروشنده، عين مال و به تبع آن منافع نيز به
خريدار براي مدتي منتقل ميگردد.
4 ـ به نظر برخي از فقها در
مهايات نوعي «اباحه منفعت معوض» صورت ميگيرد. در قرارداد تايمشرينگ ما اباحه
منفعت نداريم و همان گونه كه فوقا اشاره شد در اين قرارداد تمليك عين و منفعت
تواما رخ ميدهد.
5 ـ تمليك عين و منفعت موضوع عقد
يا قرارداد تايمشرينگ قرار ميگيرند و به همين جهت قراردادي است «لازم» و قابليت
رجوع ندارد. حال آنكه بنا به نظر برخي از فقها مهايات عقدي جايز است با قابليت
رجوع.
6 ـ در مهايات كه منفعت تقسيم ميشود،
عليالقاعده از طرف هر شريك قابل نقل و انتقال و يا حتي اجاره به غير نيست. در تايمشرينگ خريدار ميتواند
آنچه را كه خريده و به تبع آن منافع را به ثالثي انتقال يا اجاره دهد مگر اينكه
شرطي مخالف درج شده باشد.
7ـ شايد با اندكي مسامحه بتوان
گفت مهايات نوعي «عقد صلح» است، صلح مبتني بر سازش و براي رفع تنازع يا ترافع
موجود و جلوگيري از تنازع و ترافع در آينده (ماده 752 قانون مدني) ولي در قرارداد
تايمشرينگ كه ميان خريدار و فروشنده منعقد ميشود، در هنگام انعقاد عقد، تنازع يا
ترافعي وجود ندارد و قرار هم نيست كه اختلافي در آينده بروز نمايد. قرارداد تايمشرينگ
در مقام يك معامله است،با حفظ تكرار و تداوم آن.
8 ـ در مهايات، ما با واژهاي به
عنوان ثمن برخورد نميكنيم. در قرارداد تايمشرينگ ثمن وجود دارد و به شدت تنزل
پيدا مينمايد. آپارتماني كه بايد به يكصد ميليون تومان فروخته شود، به بيست
ميليون تومان فروخته ميشود، چون دامنه استيفاء منفعت و بهرهبرداري آن محدود شده
است. اين آپارتمان البته ممكن است به چهار نفر ديگر هر يك با قيمت بيست ميليون
تومان، بيشتر يا كمتر، فروخته شود و در نهايت يكصد ميليون تومان براي فروشنده به
دست ميآيد.
2 ـ فرض دوم آن است که هر کدام از مالکین در مدت مشخصی از سال، مالک تمام عین باشند که با اتمام آن مدت، مالکیت عین به دیگری منتقل میشود و این ترتیب، هر سال تکرار میشود. در این فرض، مالکیت افراد به صورت موقت و زمانی است یعنی مالکیت عین براساس زمان، تقسیم شده است نه حق انتفاع از آن.
ج ـ ترتیب مباحث تحقیق:
فصل اول : بررسی صحت و اعتبار «تایم شر» در بخش قراردادها
مبحث اول: جایگاه «تایم شر» در عقود معین
عقود معین به قراردادهایی اطلاق میشود که در فقه و قانون، نام خاص و مشخص دارد و احکام و آثار ویژه آنها به تفصیل بیان شده است مانند اجاره، بیع، قرض و...
قرارداد تایم شر، مالکیت یک عین به صورت زمانبندی شده و در مقابل عوض، به چند نفر منتقل میشود بنابراین؛ این قرارداد از نظر ماهیت و آثار، به عقود تملیکی و معوض عین شباهت دارد و به همین جهت برای یافتن جایگاه قرارداد تایم شر در میان عقود معین، تنها باید عقود تملیکی و معوض عین را مورد بررسی قرار داد.
از میان عقود معین، تنها سه عقد میتوان یافت که در آنها، عین به صورت معوض به دیگری تملیک میشود این سه عقد عبارت است از: بیع، معاوضه و قرض، علاوه بر این سه عقد، عقد صلح نیز از آن جهت که قالبی گستردهتر از همه عقود دارد و به عبارت دیگر، همه عقود را میتوان در قالب صلح منعقد کرد، میتواند قالبی برای تملیک معوض عین قرار گیرد.
تردیدی نیست که قرارداد تایم شر با توجه به ماهیت آن، در قالب عقد قرض نمیگنجد چرا که قرض عبارت است از تملیک مال در مقابل رد مثل یا ردّ قیمت در صورت تعذر ردّ مثل (ماده 648 قانون مدنی) و حال آنکه در «تایم شر»، مالکیت عین در مقابل مال (ثمن) به چند نفر منتقل میشود و لذا نمیتواند مصداق قرض باشد و با توجه به همین نکته میتوان فهمید که قرارداد «تایم شر» با عقد معاوضه تفاوت دارد چرا که طرفین معاوضه تنها هدفشان مبادله دو کالاست بدون توجه و ملاحظه اینکه یکی از عوضین، مبیع و دیگری ثمن باشد.
شباهت فراوان عقد بیع و قرارداد «تایم شر» این شبهه را در ذهن تقویت میکند که «تایم شر» نیز نوعی بیع و از مصادیق آن میباشد بنابراین ما در گفتار اول با بررسی ماهیت بیع خواهیم کوشید به این سؤال پاسخ دهیم که آیا میتوان قرارداد تایم شر یا انتقال مالکیت زمانبندی شده را از مصادیق بیع دانست و بدینترتیب راهی برای اثبات مشروعیت آن یافت؟ و در مبحث دوم با نگاهی به عقد صلح به بررسی این مسئله میپردازیم که آیا قرارداد تایم شر را میتوان تحت عنوان عقد صلح منعقد کرد؟
گفتار اول ـ بیع
عقد بیع، رایجترین و مهمترین عقد تملیکی است اما اختلاف فقها در تعریف عقد بیع و نیز ویژگیها و شرایط آن، تردیدهایی را در مورد برخی از مصادیق بیع ایجاد کرده است به عبارت دیگر فقها، در عین حال که در مورد ماهیت بیع اختلاف اساسی ندارند اما در مورد برخی از قراردادها اختلاف نظر دارند. به عنوان مثال میتوان انتقال حقوق و منافع و انتقال سرقفلی را نام برد که به نظر بعضی از فقها، مصداق بیع و به نظر برخی دیگر خارج از بیع است.
یکی از موارد مورد تردید، قرارداد «تایم شر» میباشد که مهمترین نکتهای که به نظر ما باعث تمایز ماهوی این دو نوع قرارداد میشود موقت بودن تملیک در قرارداد تایم شر است، اما ماهیت عقد بیع با تملیک موقت سازگار نیست.
براین اساس، آیا بیع موقت در فقه و حقوق جایز است یا خیر به عبارت دیگر آیا انتقال مالکیت تحت عنوان بیع جایز است یا نه؟
الف ـ ویژگیهای آن:
ویژگیهای اساسی عقد بیع را میتوان به شرح زیر برشمرد:
1 ـ عقد بیع از عقود تملیکی و معوض است به این معنا که بایع، مبیع را در مقابل ثمن، به مشتری تملیک میکند. با در نظر گرفتن این ویژگی، عقد بیع از عقود عهدی مانند جعاله و حواله و عقود اذنی مانند عاریه و ودیعه و نیز عقودی که مبنی بر انتقال مالکیت رایگان میباشد مانند هبه، متمایز میگردد.
2 ـ در عقد بیع، عین مال مورد معامله قرار میگیرد یعنی موضوع بیع، انتقال عین در مقابل عوض است. این ویژگی، عقد بیع را از اجاره و سایر عقودی که در مورد تملیک غیرعین میباشد جدا میکند.
3 ـ لزوم : ویژگی دیگری که باعث تمایز آن از عقود جایز میشود.
4 ـ دوام بیع: این ویژگی باید مورد بررسی قرار گیرد چرا که غالب فقها به آن تصریح نکردهاند. بنابراین باید به این مسئله پرداخت که آیا دوام و استمرار از شرایط اساسی بیع است یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا بیع موقت از مصادیق بیع مصطلح در فقه میباشد یا خیر و بر فرض که عنوان بیع بر آن صادق باشد آیا چنین بیعی صحیح است یا باطل؟
کاوش در کلمات فقها نتیجه قابل قبولی به دست نمیدهد چرا که اکثر فقها هیچ اشارهای به این مطلب نکردهاند و تنها برخی از فقیهان متأخر به آن اشاره کرده و همین عده نیز بحث مفصلی ارائه نکردهاند. بنابراین لازم است در اینباره به بحث و بررسی بپردازیم.
ب ـ بررسی بیع موقت
برای روشن شدن محل بحث لازم است ابتدا صور مختلف بیع را در مقایسه با زمان مورد توجه قرار دهیم. به طور کلی از مقایسه بیع با زمان، سه صورت قابل تصور است:
1 ـ بیع عین به صورت غیرموقت: در چنین بیعی، مالکیت استمراری عین به دیگری منتقل میشود بنابراین مشتری پس از بیع، مالک دائمی مبیع خواهد بود. البته منظور از مالکیت دائمی این نیست که دوام مالکیت، شرط بیع باشد به این معنا که مبیع برای همیشه در مالکیت مشتری باقی بماند، زیرا این معنا با جعل خیار و یا نقل و انتقالات بعدی که بر مبیع صورت میگیرد منافات دارد بلکه منظور از دوام در بیع، همان ارسال مالکیت است
2 ـ بیع اعیانی که برای تعیین میزان و مشخص شدن مقدار آن باید از زمان استفاده کرد: مانند فروش شیرِ یک ماهه گوسفند یا میوه یک ساله درخت. در چنین مواردی، زمان، قید مملوک است نه قید مالکیت بنابراین، نفس تملیک، موقت نیست بلکه مملوک، مقید به زمان شده است.
3 ـ بیع موقت، در این صورت که مورد بحث ماست تملیک به صورت موقت صورت میگیرد یعنی عین به صورت موقت به دیگری فروخته میشود مثلاً کتاب را برای مدت یک ماه به دیگری میفروشد.
از بررسی کلمات فقهایی که در این رابطه اظهار نظر کردهاند برمیآید که ظاهراً آنان تردیدی در بطلان بیع موقت ندارند و همه آنان چنین بیعی را باطل و فاسد میدانند.
علت بطلان بیع موقت چیست؟
به طور کلی دو دلیل اساسی برای بطلان بیع موقت، ابراز شده است:
1 ـ عدم معقولیت و مشروعیت مالکیت موقت: اولین دلیل بطلان بیع موقت آن است که بایع، مبیع را به صورت موقت به مشتری تملیک میکند. بنابراین اثر بیع موقت، تملیک موقت است و از آنجا که تملیک موقت، امری نامعقول و غیرقابل قبول است و بر فرض معقول بودن، در حقوق اسلام امری نامشروع میباشد؛ بیع موقت نیز باطل است.
در پاسخ به این استدلال باید گفت: اگرچه معنای رایج و شایع تملیک، تملیک مستمر و غیرمقید به زمان است اما این بدان معنا نیست که تملیک موقت در شریعت اسلامی اعتبار نداشته، نامشروع باشد. بلکه به نظر میرسد تملیک موقت و مالکیت موقت کاملاً معقول و قابل قبول بلکه مشروع است و بهترین دلیل بر امکان آن این است که در فقه، مواردی از آن را میتوان یافت. ما در آینده به تفصیل، مسئله مالکیت موقت را مورد بررسی قرار خواهیم داد. اما اجمالاً یادآور میشویم که با توجه به امکان و مشروعیت تملیک موقت، دلیل دیگری باید برای بطلان بیع موقت اقامه کرد.
2 ـ دومین دلیل بر بطلان بیع موقت آن است که اساساً چنین بیعی از عنوان بیع مصطلح در فقه خارج میباشد، زیرا در صورتی میتوان عنوان بیع را بر یک معامله اطلاق کرد و آن را از مصادیق بیع دانست که عرفاً چنین اطلاقی صحیح باشد. بنابراین اگر قراردادی در عرف مردم، خارج از عنوان بیع باشد نمیتوان آن را مصداق بیع مصطلح در فقه دانست.. تاریخ پیدایش عقد بیع به اولین روزهای زندگی اجتماعی بشر در این کره خاکی باز میگردد بنابراین عقد بیع از عقود مخترعه شارع مقدس نبوده و شارع مقدس در مورد آن تنها نقش امضایی و ارشادی داشته است و لذا لفظ بیع به عقیده بسیاری از فقها فاقد حقیقت شرعیه و متشرعیه است و به همان معنای عرفی خود باقی مانده است.
با مراجعه به متون فقهی و نظری اجمالی به عرف مردم میتوان به این مطلب جزم پیدا کرد که اصطلاح بیع در عرف مردم و نیز در اصطلاح فقیهان به قراردادی اطلاق میشود که در آن، عین مالی در مقابل عوض به دیگری منتقل میشود به گونهای که رابطه مالک اول (بایع) با مال، به کلی و برای همیشه قطع میشود و رابطه مالکیت بین مالک جدید (مشتری) و عین برقرار میشود و به عبارت دیگر انتقال دائمی عین از ویژگیهای لازم و اوصاف ممیزه عقد بیع است و به همین جهت انتقال موقت عین را اساساً نمیتوان مصداق بیع دانست.
به هر تقدیر به نظر میرسد ارتکاز عرفی درباره مفهوم بیع آن است که بایع، ملکیت بیع را به صورت نامحدود و غیرمقید به زمان به مشتری میفروشد و لذا بیع موقت، برخلاف مفهوم عرفی بیع میباشد و از آنجا که احراز صدقِ عرفی عنوان بیع بر قرارداد، شرط اولیه حکم به صحت عقد بیع است لذا بیع موقت را نمیتوان نوعی بیع دانست و حکم به صحت آن داد، از این رو در صورت شک نیز نمیتوان بیع موقت را از مصادیق بیع دانست.
بنابراین، تحلیل قرارداد تایمشر تحت عنوان عقد بیع، نادرست و غیرقابل قبول است و لذا قرارداد تایم شر اساساً نوعی بیع مصطلح نیست بلکه نوعی توافق و قرارداد ویژه است که مفاد آن انتقال مالکیت زمانبندی شده میباشد و به همین دلیل، غالب فقها و محققینی که درباره «تایم شر» مورد سؤال قرار گرفتهاند، آن را مصداق بیع مصطلح ندانستهاند.
گفتار دوم: صلح
الف ـ تعریف عقد صلح، احکام و ویژگیهای آن
عقد صلح چنان که بسیاری از فقها گفتهاند، عقدی است که برای قطع کشمکش و رفع نزاع تشریع شده است.22 اما این تعریف به اعتقاد بسیاری از فقیهان، تنها بیانکننده حکمت تشریع عقد صلح است نه علت آن23 و براین اساس، مشروعیت عقد صلح منحصر به مواردی نیست که نزاعی رخ داده یا اختلافی وجود داشته باشد بلکه عقد صلح به عنوان عقدی مستقل در کنار سایر عقود، مشروعیت و اعتبار دارد.
قانون مدنی نیز به تبعیت از نظر مشهور فقهای امامیه، صلح را عقدی مستقل دانسته، در ماده 752 تصریح میدارد: «صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی یا در مورد معامله و غیر آن واقع شود».
بنابراین عقد صلح، معاملهای مستقل است و میتواند به جای عقود دیگر واقع شود و نتیجه آن عقود را بدهد. و در این موارد، عقد صلح، فرع آن عقود نمیباشد و به همین دلیل، شرایط و احکام ویژه آن عقود را به دنبال ندارد چرا که «آثار و احکام ویژه هر معامله فقط بر همان عنوان مترتب میشود نه بر هر قراردادی که فایده آن معامله را داشته باشد .
ب ـ قرارداد تایم شر و صلح
با توجه به ماهیت و ویژگیهای عقد صلح میتوان گفت: انتقال مالکیت زمانبندی شده اگرچه در قالب عقد بیع امکان ندارد اما به نظر میرسد انعقاد چنین قراردادی تحت عنوان عقد صلح هیچ مشکل و ایرادی ندارد. بنابراین مالک عین میتواند در قالب یک عقد صلح معوض، مالکیت زمانبندی شده عین را به چند نفر منتقل نماید به گونهای که مالکیت این افراد به صورت مقطعی و موقت بوده، هر یک از آنها در مدت مشخصی از هر سال مالک آن عین باشند.
قرارداد فوق اگرچه نتیجه عقد بیع یعنی انتقال مالکیت عین را دارد اما چون به صورت عقد صلح واقع شده است با توجه به ماده 758 قانون مدنی شرایط و احکام خاص بیع را ندارد. بنابراین اگرچه عقد بیع، قابل تقیید به زمان نیست و دوام مالکیت از ویژگیهای اساسی آن به شمار میرود، ولی عقد صلح فوقالذکر اگرچه نتیجه بیع را دارد قابل تقیید به زمان میباشد و مشروط به دوام مالکیت نیست.
تنها نکتهای که در اینجا قابل بحث میباشد این است که هرچند هرگونه قرارداد و توافقی را میتوان تحت عنوان عقد صلح منعقد کرد اما محدوده اختیار افراد بدان اندازه نیست که بتوانند امور نامشروع را نیز تحت عنوان این عقد قرارداده، از این طریق به ارتکاب محرمات یا ترک واجبات دست یازند. این نکتهای است که همه فقیهان امامیه بر آن تأکید کرده و حدیث: «والصلح جایز بین المسلمین الاصلحاً احل حراماً» را دلیل سخن خود دانستهاند.32 ماده 754 قانون مدنی نیز در این باره تصریح میدارد: «هر صلح نافذ است جز صلح بر امری که غیرمشروع باشد».
اشکال مهمی که در مورد صلحِ مالکیتِ زمانبندی شده مطرح میشود آن است که موضوع چنین عقد صلحی عبارت است از انتقال مالکیت موقت به چند نفر و مالکیت موقت در حقوق اسلام مورد قبول واقع نشده و لذا مشروعیت ندارد. براین اساس، از آنجا که موضوع عقد صلح باید امری مشروع باشد نمیتوان تحت عنوان عقد صلح، مبادرت به انتقال مالکیت موقت و زمانبندی شده نمود. بیتردید اگر عدم مشروعیت مالکیت موقت در فقه اثبات شود، صحت عقد صلح به صورتی که ذکر شد با اشکال روبرو خواهد شد و بدینترتیب راهی برای اثبات مشروعیت تایم شر نخواهیم داشت. چرا که در این قرارداد، مالکیت موقت عین به افراد منتقل میشود و در این صورت حتی از طریق اصل آزادی قراردادها و ماده 10 قانون مدنی نیز نمیتوان صحت آن را اثبات نمود.
بنابراین باید به بررسی «مالکیت موقت» در فقه بپردازیم و مشروعیت آن را مورد بررسی قرار دهیم.
ج ـ بررسی مشروعیت مالکیت موقت در فقه
یکی از اوصاف مالکیت که حقوقدانان درباره آن به بحث پرداختهاند، ویژگی دوام مالکیت میباشد. به عقیده برخی از حقوقدانان، این ویژگی در کنار دو ویژگی مطلق و انحصاری بودن میتواند تا حدود زیادی بیان کننده مفهوم مالکیت باشد. دو ویژگی اخیر امروز مفهوم پیشین خود را از دست داده و در موارد زیادی تخصیص خورده است. ویژگی دائمی بودن مالکیت نیز از سوی برخی از فقهاء و حقوقدانان مورد تردید قرار گرفته است. ما در اینجا به بررسی ادله منکرین و معتقدین مشروعیت مالکیت موقت میپردازیم.
اول: توضیح موضوع:
سؤال اساسی در این مبحث این است که آیا مالکیت، حقی دائمی و همیشگی است یا میتوان آن را مقید به زمان نمود به عبارت دیگر آیا مالکیت موقت در حقوق و فقه قابل قبول است یا خیر؟
شکی نیست که مالکیت افراد همواره در حال نقل و انتقال است و اموالی که در مالکیت افراد میباشد به سبب اسباب ناقله قهری یا اختیاری از شخصی به شخصی دیگر منتقل میشود بنابراین پر واضح است که منظور از دوام مالکیت در اینجا این نیست که مالکیت افراد، زایل شدنی نبوده و اموالِ اشخاص، همیشه در ملکشان باقی میماند چرا که چنین معنایی با واقعیت خارجی همخوانی نداشته، هیچکس آن را نمیپذیرد و به این معنا، همه مالکیتها جز مالکیت خدای تعالی موقتی است.
منظور از دوام مالکیت آن است که وقتی مالی در ملکیت شخص داخل شد برای همیشه در ملک او باقی میماند مگر آنکه به یکی از اسباب انتقال مالکیت به دیگری انتقال یابد. براین اساس انتقال مالکیت منافاتی با دوام آن ندارد. و منظور از مالکیت موقت آن است که مالکیت شخص، مقید و محدود به زمان مشخصی شود به گونهای که با سپری شدن آن مدت، مالکیت شخص خود به خود و بدون هیچ سبب جدیدی زایل شود و مال به مالک اصلی برگردد.
دوم: ادله منکرین مالکیت موقت:
از بررسی مجموع کلمات فقها و حقوقدانان برمیآید که به طور کلی شش دلیل بر بطلان و عدم مشروعیت مالکیت موقت اقامه شده است. از این تعداد، دو دلیل بیشتر رنگ فلسفی دارد؛ دو دلیل به جنبه فقهی مالکیت اشاره و دو دلیل نیز از دیدگاه حقوقی مسئله را مورد بررسی قرار داده است که ما به ترتیب به ذکر آن مبادرت مینماییم.
1 ـ مالکیت به دلیل ماهیت ویژه خود اساساً قابل تحدید و تقیید به زمان نیست، زیرا مالکیت از اعراض قار است و از آنجا که عرض قار، محدود و مقید به زمان نمیشود؛ مالکیت نیز قابل تحدید به زمان نخواهد بود. به عبارت دیگر مالکیت هر شیء، امری واحد است و این امر واحد به دلیل آنکه از اعراض قار است قابل تکثیر و تبعیض و تقیید به زمان نیست.
به عنوان مثال در مورد وقف که واقف، عین را بر بطون مختلف وقف میکند، مالکیت واقف که به وسیله وقف به بطون بعدی منتقل شده است چیزی جز یک مالکیت واحد نیست، ولی همین امر واحد با توجه به قطعات زمان تقطیع میشود و برای هر طبقه از موقوف علیهم بخشی از مالکیت با توجه به زمان خاص آن اختصاص مییابد.
2 ـ مالکیت موقت در مورد اعیان امکانپذیر نیست، زیرا فلاسفه بر این عقیدهاند که جواهر، قابل تقیید به زمان نیستند و زمان نمیتواند برای تعیین و اندازهگیری جواهر به کار رود و از آنجا که عین هم از جمله جواهر است لذا قابل تقدیر و تحدید به زمان نیست مثلاً نمیتوان گفت: کتاب امروز، کتاب فردا و...
در پاسخ این استدلال باید گفت: درست است که عین از جمله جواهر است و لذا قابل تقدیر و تعیین به وسیله زمان نیست اما تملیک موقت عین به معنای تقیید عین به زمان نیست. توضیح آنکه، هنگامی که شخصی فرضاً کتابی را برای مدت مشخصی به دیگری تملیک میکند، این شخص در حقیقت، مالکیت کتاب را مقید و محدود به زمان نموده است نه خود کتاب را بنابراین هیچ اشکال و مانعی وجود ندارد که مالکیت با توجه به قطعات زمانی به قطعات مختلف تقسیم شود و تقسیم مالکیت یک عین با توجه به قطعات زمانی، مستلزم تقیید خود عین به زمان نیست.
از این گذشته، اگر این استدلال را در مورد اعیان بپذیریم و تملیک موقت اعیان را بر این اساس مورد تردید قرار دهیم در بسیاری از موارد اجاره با مشکل مواجه خواهیم شد، زیرا اجاره به نظر بسیاری از فقها عبارت است از تملیک منفعت در مقابل عوض معلوم و در موارد زیادی، منفعت مورد اجاره از اعراض نیست بلکه از اعیان خارجی میباشد یعنی منفعت عین مورد اجاره، خود از اعیان است مثل اجاره درخت برای میوه آن، و اجاره زن برای شیردادن. پذیرش استدلال یاد شده در مورد عدم امکان تملیک موقت اعیان، مستلزم تردید در صحت چنین قراردادهایی است در حالی که غالب فقها چنین اجارهای را جایز و صحیح دانستهاند.
3 ـ دلیل دیگر استناد به قاعده تسلیط میباشد. برخی از محققین بر این عقیدهاند که «در حقوق اسلام با استناد به قاعده تسلیط، مالکیت سه ویژگی دارد که عبارتند از مطلق بودن، انحصاری بودن و دائمی بودن. ویژگی اخیر به این معنا است که وقتی فردی مالک چیزی شد تا زمانی که مالک آن است بدون مقید بودن به زمان خاص، حق استفاده و بهرهبرداری از آن را داشته باشد. یکی از تفاوتهای مستأجر و به طور کلی کلیه اشخاصی که از طرف مالک، حق استفاده و انتفاع از ملکی را پیدا میکنند همین است که استفاده و بهرهبرداری مالک، مقید به زمان و وقت خاص نیست، ولی حق انتفاع اشخاص دیگر فقط در محدوده زمانی مشخصی امکانپذیر است بنابراین ویژگی دائمی بودن مالکیت را میتوان از قاعده تسلیط استفاده کرد.
سخن فوق قابل قبول به نظر نمیرسد، زیرا مفاد قاعده تسلیط آن است که اشخاص بر اموال خود مسلطند و حق همه گونه تصرف و استفادهای را در اموال خود دارند، ولی این مسئله که مالکیت، دائمی است یا موقت در قاعده فوق مورد اشاره قرار نگرفته است به عبارت دیگر مضمون این قاعده عبارت است از تسلط کامل مالکین بر اموال خود و این معنا در مورد مالکیت موقت هم قابل جریان است یعنی مالک در زمان مالکیت خود؛ چه مالکیت دائمی و چه موقت، مسلط بر مالش بوده، قادر به تصرف و استفاده از مالش میباشد. بنابراین نمیتوان دوام مالکیت را مستقیماً از این قاعده استنباط کرد.
4 ـ مالکیت موقت سابقهای در شرع ندارد و لذا نمیتوان چنین امری را مشروع دانست. این سخن در کلمات برخی از فقهاء به چشم میخورد و برخی دیگر از فقهاء به پاسخگویی آن پرداختهاند. این دلیل نیز همچون دلایل پیش گفته قابل قبول نیست، زیرا اولاً سابقه نداشتن امری در شرع نمیتواند در همه موارد دلیل بر ممنوعیت و عدم مشروعیت آن باشد. شاید بتوان این عقیده را در مورد عبادات پذیرفت چرا که عبادات،اموری توقیفی هستند و لذا اگر امری سابقهای در شرع نداشته باشد نمیتوان آن را به عنوان عبادت پذیرفت اما در بخش معاملات که قسمت عمده آن به عرف واگذار شده است پذیرش این عقیده به طور مطلق صحیح نیست به ویژه در مورد موضوعات و مفاهیمی که حقیقت شرعیه و متشرعیه ندارد توضیح آن به عرف محول شده است ثانیاً مالکیت، امری اعتباری است که چگونگی آن تابع نحوه اعتبار آن میباشد و به همین دلیل، قابل توقیت و تأبید است ثانیاً ملکیت موقت سابقه روشن فقهی دارد و مواردی را در فقه میتوان یافت که مالکیت موقت از سوی فقها پذیرفته شده است.
5 ـ دوام مالکیت، نتیجه منطقی ویژگی انفکاکناپذیری مالکیت از عین است. به عقیده حقوقدانان یکی از ویژگیهای مالکیت آن است که همواره با مملوک همراه بوده، مادام که شیء مملوک باقی است مالکیت آن نیز باقی میباشد. و براین اساس، مالکیت نسبت به شیء مملوک، تنها در صورتی زایل میشود که آن شیء منعدم شود. تفکیک ناپذیری مالکیت از مملوک، به معنای عدم انتقال آن به افراد دیگر نیست، بنابراین ارث و انتقال مالکیت وارث، منافاتی با دوام مالکیت شیء ـ به معنای فوق ـ ندارد چرا که حق مالکیت در این موارد، قطع نشده تا مجدداً ایجاد شود و به عبارت دیگر مالکیت منتقلالیه و ورثه ادامه مالکیت سابق وارث و ناقل است.
ویژگی انفکاک ناپذیری مالکیت از مال، نتایج چندی را به دنبال دارد. به عقیده حقوقدانان، یکی از نتایج این ویژگی آن است که مالکیت نمیتواند مقید به زمان شود چرا که تقیید مالکیت به زمان بادوام مالکیت و انفکاک ناپذیری آن از مملوک منافات دارد.
در پاسخ این دلیل باید گفت: انفکاک ناپذیری مالکیت از وجود خارجی و فیزیکی مال، امری نادرست و غیرقابل قبول است چرا که بیتردید، حق مالکیت در بسیاری از موارد از شیء مملوک زایل میشود مانند موارد اعراض مالک از مال؛ و جدا نشدن مالکیت از وجود اعتباری مال در عالم حقوق، اگرچه سخنی صحیح و قابل قبول به نظر میرسد اما این بدان معنا نیست که مالکیت قابل تقیید به زمان نمیباشد، زیرا انفکاکناپذیری مالکیت به معنای آن است که حق مالکیت از شیء مملوک جدا نمیشود نه اینکه از شخص مالک قابل انفکاک نباشد.
بنابراین هیچ گونه انفکاکی بین مالکیت و مال صورت نمیگیرد براین اساس هرچند ویژگی انفکاکناپذیری مالکیت از شیء مملوک را بپذیریم اما این ادعا که نتیجه منطقی این ویژگی، بطلان مالکیت موقت است؛ غیرقابل قبول میباشد.
6 ـ تقیید مالکیت به زمان با طبیعت مالکیت منافات دارد، زیرا مهمترین ویژگی مالکیت آن است که مالک میتواند در ملک خود تصرف کند و دایره اختیارات مالک تا حدی است که حتی میتواند مالش را از بین ببرد و نابود سازد. با توجه به این ویژگی میتوان گفت مالکیت موقت با طبیعت مالکیت و عناصر تشکیل دهنده آن منافات دارد. پذیرش مالکیت موقت به آن معنا است که برای مالک موقت نیز همان اختیارات و حق تصرفی را بپذیریم که مالک دائمی دارا میباشد و این امر، نادرست و غیرقابل قبول است مثلاً فرض کنیم که مالکیت، محدود و مقید به یک سال شده است در این صورت اگر مالک موقت، در خلال یکسال که مالک آن است در آن مال تصرف کند یا آن را از بین ببرد چگونه میتوان تصور کرد که مالکیت پس از انقضای یک سال به مالک اصلی برمیگردد؟ یا باید مالک موقت را از تصرف و از بین بردن مال در طول یکسال ممنوع سازیم تا مال به مالک اصلی برگردد که در این صورت مالکیت موقت چیزی جز یک حق انتفاع موقت نیست، زیرا چنین مالکیتی تفاوتی با حق انتفاع ندارد چون در حق انتفاع هم مالک میتواند از مال بهرهمند شود، ولی حق از بین بردن و انعدام آن را ندارد و یا آنکه قایل به جواز تصرف و از بین بردن مال توسط مالک موقت شویم که در این صورت چنین ملکیتی دیگر مالکیت موقت نیست بلکه ملکیتی دائمی و همیشگی است.
گفتیم که حق مالکیت عبارت است از رابطه اعتباری بین مالک و مال و اشاره شد که قدرت و سلطه مالک بر استفاده و تصرف در آن مال یا انتقال و اخراج از مالکیت و اتلاف آن برخاسته از حق مالکیت و از آثار آن است. براین اساس نمیتوان مالکیت موقت را صرفاً به این دلیل که مالک، قدرت بر انعدام مالش در مدت معین ندارد، منافی با طبیعت مالکیت دانست، زیرا قدرت مالک بر انعدام و اتلاف مال خود، گرچه برخاسته از طبیعت حق مالکیت است، ولی جزو آن نیست به عبارت دیگر، سلطه مالک بر اتلاف مال از آثار مالکیت است که به استناد قاعده تسلیط برای مالک ثابت شده است نه از اجزاء طبیعت یا لوازم ذاتی و لاینفک آن.
بنابراین میتوان تصور کرد که رابطه مالکیت بین مالک و مال برقرار باشد، ولی مالک به دلایل مختلف حق از بین بردن مالش را نداشته باشد در این موارد ـ که نمونههای آن هم در فقه کم نیست ـ گرچه مالک، سلطه کامل بر مال ندارد، ولی اعتبار مالکیت توسط عقلا همچنان به قوت خود باقی است.سلب یک یا چند اثر از آثار مالکیت با طبیعت آن منافات ندارد چرا که سایر آثار و نتایج باقی بوده و همین برای صحت اعتبار مالکیت توسط عقلا کافی است.
سوم ـ دلایل امکان و مشروعیت مالکیت موقت:
چنان که دیدیم ادله منکرین مالکیت موقت در حدی نبود که بتواند عدم امکان مالکیت موقت یا عدم مشروعیت آن را در فقه و حقوق اثبات نماید. در اینجا به بیان دلایل امکان و مشروعیت مالکیت موقت میپردازیم.
1 ـ شارع مقدس در مورد مفهوم مالکیت و مصادیق آن بیان خاصی ندارد و تشخیص این امور را به عرف و عقلا واگذار کرده است. و نیز با عنایت به اینکه موقت بودن مالکیت، هیچ منافاتی با طبیعت مالکیت ندارد میتوان گفت: از نظر عقلی و حقوقی، هیچ مانعی در راه تصور و اعتبار مالکیت موقت نیست چرا که عقلا همانگونه که مالکیت مستمر را اعتبار کردهاند مالکیت موقت را نیز میتوانند لحاظ کنند و خواهیم دید که در بسیاری از موارد، چنین اعتباری تحقق یافته است.
2 ـ مهمترین دلیل مشروعیت مالکیت موقت، وقوع آن در فقه است. موارد متعددی در فقه میتوان یافت که فقها قایل به مالکیت موقت شدهاند، این موارد نشان میدهد که مفهوم مالکیت موقت در میان فقها امری ناشناخته و مبهم نبوده بلکه در پارهای موارد به مشروعیت آن معتقد شدهاند، به عنوان نمونه به چند مورد اشاره میشود:
الف ـ وقف: مبنای مشهور فقها در وقف ـ به ویژه وقف خاص ـ آن است که عین موقوفه به مالکیت موقوف علیه درمیآید و نتیجه وقف؛ تملیک عین موقوفه میباشد..
ب ـ بدل حیلوله: مالکیت بدل حیلوله مورد اختلاف فقها است. برخی، بدل حیلوله را ملک مالک عینِ غصب شده میدانند و برخی دیگر تنها اباحه تصرف در آن را برای مالک عین ثابت دانستهاند.
چنان که مشاهده میشود مالکیت موقت در بدل حیلوله تحقق یافته و برخی فقها بدان معتقد شدهاند.
ج ـ به عقیده برخی از حقوقدانان، در موارد خاصی از قراردادهای معین نیز میتوان ردّپایی از مالکیت موقت یافت «مثلاً هرگاه، انتقال مالکیت در بیع به بعد موکول شده باشد مانند قراردادهای اجاره به شرط تملیک که فروشنده مالکیت آن را تا پرداخت کلیه اقساط برای خود حفظ میکند مالکیت فروشنده موقت خواهد بود و پس از مدتی که در قرارداد تعیین شده است، مبیع به مالکیت خریدار در خواهد آمد».
د ـ حبس: برخی از فقها در پاسخ به منکرین مالکیت موقت گفتهاند تملیک موقت امری معهود در شرع و مشروع است و از جمله در حبس محقق شده است .
البته این نظر را نمیتوان پذیرفت چرا که در حبس، تملیک عین صورت نمیگیرد، بلکه عین در مالکیت حبس کننده باقی میماند و تنها حق انتفاع به دیگری منتقل میشود بنابراین حبس را نمیتوان از موارد مالکیت موقت دانست.
هـ ـ برخی از فقها اجاره را نوعی تملیک موقت دانستهاند.
از مجموع موارد فوق میتواند به این نتیجه رسید که مالکیت موقت، دست کم در نزد عده زیادی از فقها امری ممکن و قابل تصور بلکه امری مشروع بوده و لذا در مواردی به آن معتقد شدهاند. و همین مقدار نشان میدهد که اجماع ادعا شده بر بطلان مالکیت موقت امری غیرقابل قبول است.
جایگاه «تایم شر» در عقود نامعین :
قرارداد انتقال مالکیت زمانبندی شده (تایم شر) با هیچ یک از عقود معین هماهنگی ندارد و لذا نمیتوان آن را در زمره عقود معین قرار داد. البته به این نکته نیز اشاره کردیم که این قرارداد را مانند هر قرارداد دیگری میتوان از طریق عقد صلح منعقد کرد چرا که عقد صلح، قالبی است گسترده برای قراردادهای گوناگون و متنوع.
در این مبحث به دنبال پاسخ به این سؤالیم که آیا قرارداد تایم شر را میتوان بدون آنکه در یکی از عقود معین جای گیرد معتبر و صحیح دانست؟ به عبارت دیگر آیا تحت عنوان یک عقد عرفی و قرارداد عقلایی که در میان مردم رواج دارد میتوان راهی برای مشروعیت آن یافت؟ در دو گفتار به بررسی موضوع میپردازیم:
گفتار اول : اشارهای به مبانی اصل آزادی اراده در فقه (بحثی مختصر درباره اعتبار قراردادهای نامعین)
در میان فقیهان شیعه همواره این بحث مطرح بوده است که آیا برای تشخیص مشروعیت یک قرارداد باید نص خاصی بر آن وجود داشته و مشروعیت و اعتبار آن از ناحیه شارع تصریح شده باشد یا آنکه علاوه بر عقود معین که نام آنها در فقه آمده است به طور کلی قراردادهای عقلایی، مشروعیت و اعتبار دارد؟ گروه زیادی از فقها ـ به ویژه متقدمین ـ قایل به توقیفی بودن عناوین عقود و معاملات شده و اعتبار قراردادها را تنها در قالب عقود معین پذیرفتهاند.صرفنظر از مباحثات نظری که میان فقها و حقوقدانان وجود دارد ماده 10 قانون مدنی، اصل آزادی قراردادی را مورد تأکید و تأیید قرار داده، مقرر میدارد: «قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد کردهاند در صورتی که خلاف صریح قانون نباشد نافذ است». بنابراین در حقوق ما، آزادی اراده را باید به عنوان اصلی مسلم و پذیرفتهشده تلقی کرد و لذا جز در مواردی که قانون، مانعی در راه نفوذ قرارداد ایجاد کرده است، اراده اشخاص، حاکم بر سرنوشت پیمانهای ایشان است مهمترین نتیجه اصل آزادی اراده آن است که اشخاص میتوانند قراردادهای خود را زیر هر عنوان که مایل باشند منعقد ساخته، نتایج و آثار آن را به دلخواه معین کنند. بنابراین پیشبینی نهادهای حقوقی و عقود معین در فقه و قانون بدان معنا نیست که اشخاص ناچار باشند یکی از قالبهای پیشساخته قراردادی را برای هر پیمان برگزینند.
بر این اساس از آنجا که موضع قانون مدنی و نظام حقوقی ایران در قبال اصل آزادی قراردادی روشن و بیابهام است نیازی به بحث اساسی در این رابطه دیده نمیشود ولی اشاره به مبانی این اصل در فقه برای استحکام و تقویت بحث، لازم به نظر میرسد.
مهمترین دلیلی که طرفداران اصل آزادی قراردادی در فقه بدان تمسک کردهاند آیه اول سوره مائده است. خداوند متعال در این آیه میفرماید: «یا ایهاالذین آمنوا اوفوا بالعقود
به هر تقدیر، اصل آزادی اراده در میان فقهای معاصر مورد پذیرش قرار گرفته و این فقیهان برای اثبات مشروعیت و اعتبار قراردادهای نامعین بدان تمسک کردهاند که به عنوان مثال به دو نمونه اشاره میشود:
1 ـ قرارداد بیمه: یکی از قراردادهای نو پیدا که در دهههای اخیر مطرح شده و رواج یافته است قرارداد بیمه میباشد. رواج این قرارداد، فقها را در مقابل این سؤال قرارداد که آیا چنین قراردادی میتواند مشروعیت و اعتبار داشته باشد یا خیر؟ تلاش اولیه فقها بر این بوده که این قرارداد را به نحوی در یکی از عقود معین و شناخته شده بگنجانند و بر همین اساس آن را از مصادیق صلح، هبه معوض یا ضمان دانستهاند. اما غالب فقهای معاصر، عقد بیمه را عقدی مستقل دانسته و برای اثبات مشروعیت و اعتبار آن به عمومات ادله استناد کردهاند. امامخمینی (ره) می فرماید: «الظاهر ان التأمین عقد مستقل و ماهو الرایج لیس صلحاً و لاهبڑ معوضڑ بلا شبهه...»
2 ـ تقسیم: در مورد ماهیت تقسیم در میان فقها اختلاف نظر وجود دارد. برخی، تقسیم مال مشاع را به دلیل آنکه در آن، دو مال مبادله میشود نوعی بیع دانستهاند ولی غالب فقها آن را معاملهای جدای از بیع دانستهاند. به نظر این عده، تقسیم، معاملهای مستقل از عقود معین است و دلیل اعتبار آن، عمومات و اطلاقاتی است که در باب معاملات میتوان بدان تمسک کرد. به عنوان نمونه آیتالله تبریزی در این باره مینویسد: «ان القسمڑ عقد مفاده تعیین الحصص فی البعض المعین من المال المشترک و لاتدخل فی البیع... و یکفی فی مشروعیڑ القسمڑ و لزومها بعدما علیها سیرڑ العقلا و بنائهم فی المال المشترک قوله عزّ من قائل: «اوفوا بالعقود» حیث المراد بالعقد العقد و الالتزام و لو بنحو المشدود»
گفتار دوم ـ ارکان و آثار قرارداد انتقال مالکیت زمانبندی شده (تایم شر)
قرارداد تایم شر یا انتقال مالکیت زمانبندی شده را باید قراردادی مستقل از عقود معین دانست و با توجه به ماده 10 قانون مدنی و نیز اصل آزادی قراردادها در فقه میتوان صحت و نفوذ آن را اثبات نمود.
الف ـ ارکان و ویژگیهای قرارداد تایم شر
1 ـ مشخصه اصلی این قرارداد، انتقال مالکیت از مالک به دیگری است. بنابراین آن را باید در گروه قراردادهای تملیکی قرار داد.
2 ـ در این قرارداد، عین به دیگری تملیک میشود و منافع به تبع عین انتقال مییابد بنابراین گرچه از جهت زمانبندی و مدت دار بودن به اجاره شباهت دارد اما تفاوت در تملیک، باعث تمایز آن از اجاره شده است.
3 ـ اگرچه در نهایت، عین به چند نفر منتقل میشود اما این بدان معنا نیست که همه آنها به طور موازی و همزمان مالک عین باشند بلکه در هر زمانی فقط یک نفر مالک آن است و همین مشخصه باعث تفاوت آشکار این قرارداد با بیع مشاع میگردد.
4 ـ مالکیت هر شخص در حقیقت یک مالکیت موقت و محدود است زیرا عین، هیچگاه به طور دائمی در مالکیت یک مالک باقی نمیماند و به طور مرتب از یک مالک به دیگری انتقال مییابد. به عبارت روشنتر، مالکیت هر نفر محدود به دو حدّ زمانی است که پیش از آن، شخص دیگری مالک عین بوده و پس از آن هم عین به مالکیت دیگری وارد خواهد شد.
ب ـ احکام و آثار قرارداد
1 ـ رابطه مالکین با یکدیگر: تردیدی نیست که در قرارداد تایم شر، مال، هیچگاه بدون مالک نمیماند چرا که به طور مرتب با انقضاء زمان مالکیت یک مالک، مال به دیگری منتقل میشود و فترتی در این میان وجود ندارد که مال بلامالک بماند.
از سوی دیگر از آنجا که در هر زمان، تنها یک نفر مالک عین میباشد لذا فرض اشاعه در مالکیت نیز نادرست است بنابراین سؤال اساسی در اینجا این است که رابطه چند مالک که به طور زمانبندی شده در یک عین شریکاند چیست؟ مسئله مشابه در باب وقف میتواند راهنمای ما برای پاسخگویی به سؤال فوق باشد.
در باب وقف، هنگامی که مالی بر چند طبقه از موقوف علیهم وقف میشود، عین موقوفه به مالکیت طبقه اول از موقوف علیهم درمیآید و پس از انقضای طبقه اول، در ملک طبقه دوم وارد میشود و به همین ترتیب ادامه مییابد.
در قرارداد تایم شر نیز مالکیت مالکین موقت که به ترتیب، مالک عینی میشوند، همانند طبقات موقوف علیهم است، مالکیت، امری عرفی و عقلائی است و عقلا همانگونه که مالکیت را برای شخص به طور موقت اعتبار میکنند، رابطه دیگر مالکین را هم کاملاً منقطع و منتفی نمیدانند.
2 ـ حدود اختیارات مالکین
مهمترین اثر مالکیت آن است که مالک بتواند در ملک خود تصرفات مالکانه بنماید یعنی آزادانه از آن منتفع شود، آن را به انحاء مختلف به دیگران منتقل کند و انتفاعات ممکن را از آن ببرد. حدود اختیارات مالک در مواردی که مال، تنها یک مالک دارد بسی گسترده و وسیع است ولی در جایی که چند نفر نسبت به یک مال حق مالکیت دارند چه به صورت مالکیت عرضی (مانند اشاعه) و چه به صورت مالکیت طولی (مانند تایم شر)، اختیارات مالکان محدود میشود.
اما سؤال اصلی در اینجا این است که محدوده اختیارات مالکین موقت در تایم شر چیست؟
نتیجه منطقی مبنای اول این است که هر یک از مالکین در زمان مالکیت فعلی خود حق هرگونه تصرف و استفادهای را دارد یعنی میتواند آن را به دیگری انتقال دهد یا هبه کند و... و همین مالکیت به وراث وی منتقل میشود اما از آنجا که در همین زمان، افراد دیگری هم مالکیت شأنی بر آن مال دارند تصرفات مالک تا آن اندازه مجاز و بلامانع است که لطمهای به حق دیگران وارد نشود چرا که عین در این صورت متعلَّقِ حق افراد دیگر میباشد نظیر عین موقوفه و مرهونه. بنابراین در قرارداد تایم شر هیچ مالکی حق از بین بردن مال خود را ندارد چرا که حق افراد دیگری به مال او تعلق گرفته و تصرفات او نباید باعث آسیب به حق دیگران شود و این امر، منافاتی با طبیعت مالکیت ندارد.
فقها معمولاً حدود اختیارات مالک را از قاعده تسلیط استفاده میکنند. این قاعده هر گونه تصرف و انتفاعی را برای مالک جایز دانسته است اما قاعده لاضرر، محدوده اختیارات مالک را محدود میسازد. به همین جهت جواز تصرفات مالک در ملک خود در صورتی که به ضرر دیگران منتهی شود مشروط به شرایط خاصی است. در اینجا ملاک ماده 132 قانون مدنی میتواند برای ما راهگشا باشد چرا که این ماده بیان کننده موارد تعارض قاعده تسلیط و لاضرر میباشد و مقرر میدارد: «کسی نمیتواند تصرفی کند که مستلزم تضرر همسایه شود مگر تصرفی که به قدر متعارف و برای رفع حاجت یا رفع ضرر از خود باشد» روشن است که کلمه «همسایه» در این ماده نمیتواند شمول آن را محدود سازد و با توجه به مبانی فقهی آن میتوان قاعدهای کلی را از این ماده استنباط نمود از این گذشته، به اعتقاد بسیاری از فقها قاعده تسلیط پیش از آنکه قاعدهای شرعی و تعبدی باشد، قاعدهای عقلایی بوده، بنای عقلا مهمترین مدرک و مستند آن میباشد و نقش شارع مقدس در این قاعده تنها نقش امضایی است.
با توجه به آنچه گذشته به خوبی میتوان نتیجه گرفت که در قرارداد تایم شر که چند نفر به صورت مقطعی مالک مال میباشند، هر کدام از مالکین میتواند هرگونه تصرفی را در مال خود صورت دهد، مگر تصرفی که موجب ضرر دیگران شود و به قدر متعارف و برای رفع حاجت یا رفع ضرر از خود نباشد و چنانکه گذشت، محدود شدن اختیارات مالک در این موارد منافاتی با حق مالکیت او ندارد.
فصل دوم ـ بررسی شیوههای مشابه
بحث و بررسی درباره قرارداد انتقال مالکیت زمانبندی شده در فصل گذشته به پایان رسید. اینک به عنوان تکمیل بحث گذشته به بررسی برخی از شیوهها و قالبهای قراردادی مشابه میپردازیم که اگرچه از نظر عنوان و قالب قراردادی، تفاوت جدی با قرارداد تایم شر دارند اما در عمل، نتایج و آثار نسبتاً مشابهی را به دنبال دارند.
این روشها عبارت است از: الف ـ بیع مشاع به شرط مهایات ب ـ صلح منافع ج ـ شرکت سهامی د ـ افراز زمانی
الف ـ بیع مشاع به شرط مهایات:
تقسیم منافع در مال مشاع که چند نفر در کنار هم، مالک مال هستند یکی از مباحث مورد توجه فقها و حقوقدانان میباشد. به طور کلی مالکین مشاع برای تقسیم منافع مشترک مال مشاع از دو طریق میتوانند اقدام نمایند.
1-تقسیم به اجزاء 2-تقسیم به زمان انتفاع
دو شیوه فوق در عرف مردم رواج دارد و نمونههای بسیاری از آن را میتوان مثال زد. .
یکی از شرکتهایی که در سالهای اخیر از این شیوه برای تقسیم منافع املاک خود بهره گرفته است «شرکت مجتمعهای توریستی و رفاهی آبادگران ایران» است. این شرکت، ویلاهای متعلق به خود را به صورت بیع مشاع مشروط به مهایات به مشتریان خود به فروش رسانده است.
در همین مبایعهنامه به عنوان یکی از شرایط ضمن عقد آمده است:
«خریدار با آزادی کامل و با آگاهی از شرایط و ضوابط زمانی و مکانی و با توجه به تفاوت قیمت ویلا در هفتههای سال، هفته... سال را جهت استفاده از ویلا انتخاب نمود... خریدار، حق استفاده از بقیه ایام سال را از خود سلب نمود و هیچگونه حقی در بقیه ایام سال در استفاده از این ویلا نخواهد داشت».
ب ـ صلح منافع
یکی از شیوههای مشابه که در آن، منافع عین به صورت زمانبندی شده مورد استفاده قرار میگیرد قرارداد صلح منافع میباشد. بر طبق این قرارداد، شخصی که مالک عین است مالکیت عین را به مشتریان منتقل نمیکند بلکه صرفاً منافع عین مورد نظر را به چند نفر از طریق عقد صلح، منتقل میکند.
این رویه در سالهای اخیر مورد عمل بعضی شرکتها قرار گرفته است که از آن جمله میتوان «شرکت نارنجستان زیبای شمال» را نام برد.
این شیوه، اگرچه از نظر فقهی و حقوقی، بیاشکال به نظر میرسد اما اجرای آن، منافع متصالحین را در معرض خطر قرار میدهد. زیرا متصالحین که تنها مالک منافع ملک هستند هیچگونه حق مالکیتی نسبت به خود ملک ندارند بنابراین حق هیچگونه تصمیمگیری در مورد عین مال را ندارند. از طرف دیگر مالک عین اگرچه، مالک منافع آن نیست اما با استناد به مالکیت عین میتواند دست به اقداماتی بزند که در نهایت به ضرر صاحبان منافع تمام شود، به عنوان مثال اختیار مالک عین در مورد فروش، هبه، و سایر انتقالات میتواند در مواردی، صاحبان منافع را با مشکل روبهرو کند. از این گذشته اگر مالک به استناد مالکیت خود، تغییراتی در ملک ایجاد کند که منجر به کاهش منافع آن و یا از بین رفتن منافع در بخشی از سال یا در کل سال شود، تکلیف متصالحین زیان دیده چیست؟
برای گریز از اشکالات فوق و سایر مشکلاتی که ممکن است در این قرارداد بروز کند بایستی وظایف و اختیارات هر یک از مالک و متصالحین به روشنی مشخص شود و در قرارداد، مورد توافق قرار گیرد. متأسفانه قرارداد صلح منافع که توسط شرکت نارنجستان شمال تنظیم شده است در مورد موارد پیشگفته سکوت کرده و به همین جهت حقوق متصالحین را در معرض خطر قرار داده است.
ج ـ شرکت سهامی
یکی دیگر از طرقی که میتوان برای استفاده منظم و زمانبندی شده از مال مشترک، مورد عمل قرار داد؛ ایجاد شرکت سهامی بین شرکا میباشد. در این شیوه چند نفر میتوانند برای خرید واحدهای مسکونی اقدام به انعقاد عقد شرکت و ایجاد یک شرکت نمایند و از مال شرکت، واحد مسکونی مورد نظر را خریداری و به طور مشترک از آن بهرهمند شوند..
این ترتیب اگرچه در حقیقت، همان صورت نظام یافته مهایات است اما از آنجا که در اینجا سخن از اشاعه مالکیت مطرح نیست ـ به خلاف بحث مهایات، تفاوت این روش با بیع، مشاع مشروط به مهایات روشن میگردد. مزیت این راهکار آن است که صاحبان سهام میتوانند سهام خود را به دیگران منتقل کنند یا با سهام شرکتهای مشابه مبادله نمایند بدون آنکه نقل و انتقال یا مبادله به عین ملک یا منافع آن مرتبط گردد و به همین جهت این انتقالات یا مبادلهها میتواند در عرصه بینالمللی نیز به آسانی و سهولت انجام شود.
د ـ افراز زمانی
سادهترین و طبیعیترین راه تقسیم مال مشترک آن است که مال مشترک به طور عادلانه بین شرکاء تقسیم و توزیع گردد این تقسیم را افراز میگوینددر همین رابطه ماده 598 قانون مدنی مقرر میدارد: «ترتیب تقسیم آن است که اگر مال مثلثی باشد به نسبت سهام شرکا افراز میشود...» طبیعی است که افراز تنها در اموال قابل تقسیم متصور بوده و اموالی را که قابل توزیع عادلانه نیست نمیتوان از راه افراز تقسیم نمود. ماده 317 قانون امور حسبی مقرر میدارد: «در صورتی که مال اعم از منقول یا غیرمنقول قابل تقسیم و تعدیل نباشد، ممکن است فروخته شده بهای آن تقسیم شود».
ارتکاز عرفی از معنای افراز آن است که عین مال مشترک بین شرکاء توزیع گردد و به هر یک از آنان به نسبت سهم مشاعشان حصهای از عین داده شود. در مورد املاک، افراز به صورت توزیع مکانی میباشد و چنانکه گفتیم افراز به این معنا تنها در اموالی امکان دارد که اولاً قابل تقسیم بوده و ثانیاً دارای اجزای مساوی و برابر باشد و گرنه از راه تعدیل یا فروش اموال مشترک باید اشاعه را منحل نمود.
فهرست اهم منابع و مآخذ:
انصاری، شیخ مرتضی، مکاسب، چ دوم، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1416.
آل بحرالعلوم، سیدمحمد، بلغڑ الفقیه، ج1، چ چهارم، تهران، مکتبڑ الصادق، 1362.
اصفهانی، شیخ محمد حسین، بحوث فیالفقه. چ دوم، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1409.
بحرانی، شیخ یوسف، الحدایق الناظره، قم، مؤسسه نشر اسلامی
توحیدی، محمدعلی، مصباح الفقاهه (تقریرات درس آیتا... خویی)، قم، مؤسسه انصاریان، بیتا.
حر عاملی، محمدبن حسن، وسایل الشیعه، چ ششم، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1367.
حسینی عاملی، سیدمحمد جواد، مفتاح الکرامه، بیروت، دارالاحیاء، التراث، بیتا.
حلی، حسن بن یوسف (علامه حلی). مختلف الشیعه، ج6، چ اول، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، 1373.
حلی، جعفربن حسن (محقق حلی)، شرایع الاسلام، ج2، چ اول، مؤسسه معارف اسلامی، 1415.
صفایی، سیدحسین، مقالاتی درباره حقوق مدنی و حقوق تطبیقی، چ اول، تهران، میزان، 1375.
طباطبایی، علامه سیدمحمد حسین. نهایڑ الحکمڑ، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1362.
طوسی، شیخ ابی جعفر محمدبن حسن، المبسوط، ج2، مکتبڑ المرتضویه، بی تا.
عاملی، شمسالدین محمد بن علی (شهید اول)، الدروس الشرعیه، قم، مؤسسه نشر اسلامی، بیتا.
عاملی، زینالدین (شهید ثانی)، مسالکالافهام، چ اول، حافظ، 1414.
قمی، میرزا ابوالقاسم بن حسن، جامع الشتات، ج2، چ اول، تهران، کیهان، 1371.
کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنی، عقود معین، ج1، چ ششم، تهران، شرکت انتشار، 1374.
عقود معین، ج2، (مشارکتها، صلح)، چ دوم، تهران، گنج دانش، 1368.
اموال و مالکیت، چ اول، تهران، یلدا، 1374.
قواعد عمومی قراردادها، ج1، چ سوم، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1416.
محقق داماد، سیدمصطفی، قواعد فقه، بخش مدنی، ج2، چ اول، تهران، سمت، 1373.
نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بیتا.
. امامی، دکتر سیدحسن، حقوق مدنی، ج1، ص 59.
کاتوزیان، دکتر ناصر، عقود معین، ج1، ص 1.
کاتوزیان، ناصر، همان کتاب، ص 75.
.کاتوزیان، ناصر، مشارکتها، صلح، ص 76.
د. در مبایعهنامه شرکت مزبور پس از ذکر نام خریدار و فروشنده چنین آمده است
مورد معامله یک پنجاه و دوم ( ) مشاع از کل ششدانگ ویلای شماره... از مجموعه 22 ویلای مجتمع آباد گران واقع در ساحل جزیره کیش به پلاک ثبتی... که موقعیت دقیق آن روی نقشه تعیین و به رؤیت خریدار و امضا طرفین رسیده است.
گردآوران:
1-عبدالباسط انوری
2-الیاس بای
3-گلناز منوری فر
4-محمد مرادی زاده